Daily thoughts of me



آقای خواستگار چشم آبی و مو بور، جمله ای بهم گفت که پیش تر خیلی شنیده بودم. اصلا یک ضرب المثل است که خیلی هایمان شنیده ایم. اما هیچ وقت این همه برایم ملموس نشده بود، هیچ موقع این همه عمیق بهش فکر نکرده بودم. گفت "دیکته ی نا نوشته غلط هم نداره." البته که همینطور است. اگر قرار بود توی خانه بنشینم و از صبح تا شب در و دیوارمان را نگاه کنم و سرکار نروم، کی اصلا می فهمیدم دردهایم چیست و ضعف هایم کجاست؟ از کجا می فهمیدم که جنبه ی انتقادپذیری ام صفر است و صبرم در
یک هفته گذشته و من هنوز به حالت طبیعی برنگشته ام. نه می توانم طولانی مدت صفحات لپ تاپ و موبایل و تلویزیون را نگاه کنم نه حوصله ام می گذارد طولانی مدت کتاب بخوانم نه اصلا جان در بدنم مانده که بخواهم تمام روز را سرپا بنشینم. اکثر این روزهایم را خواب تشکیل می دهد. خواب و همه اش خواب و همه اش خواب و همه اش خواب. مقدار کمی تلویزیون، و مقدار کمی هم ادامه ی اسکارلت. همراه با مقادیر زیادی آناناس و عرق بلدرچین و شیره ی بادام و سایر چیزهای مقوی! زین روست که 4 کیلو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

صفحه رسمی repairs mobile 20 DARK~Family کلینیک نور پنجره نسیم جهان سیم کارت گفت و گوهای خودمانی Michelle تک نیوز ( تکنولوژی نیوز ) Jonnie